نتایج جستجو برای عبارت :

موهامو زدم یاد دستات تو موهام خفم میکرد

دانلود آهنگ موهامو زدم یاد دستات تو موهام خفم میکرد من خدای دردم ولی هی دردا دانلود اهنگ ایرانی
Ahang mohamo zadam yad dastat to moham khafam mikard
موهامو زدم یاد دستات تو موهام خفم میکرد؛ من خدای دردم ولی هی دردا | دانلود اهنگ ایرانی
موهامو زدم یاد دستات تو موهام خفم میکرد بهم میاد جلو آینه دیدم خودمو بد نشدم زیاد اون لباسی که تو دوست داشتی نپوشیدم دیگه عکست نیست رو صفحه گوشیمم آخه یه آدم چقدر میتونه بشه بی رحم آخ چه دردایی کشیدم از دستت دیوونه خیلی حرف تو دلمه کس
اه نارنجی شد موهام ،! کی گفته خودمون میتونیم رنگ کنیم !؟باید بریم یه
مشت پول بری یم تو ارایشگا تا خوب در بیاد !مث این فیلم مهران مدیری بود
میگف ما یه رنگ میگیریم با یه کاسه قلم مو هم داریم منو سیسترم همش اینجوری
رنگ میکنیم امشبم ریدیم تو موهامون!بعد از خیلی خیلی  موهامو رنگ کردم !چه
خاکی کنم ب سر !باید تیرش کنم !فردا!
اون روزی مامان رو مجبور کردم موهامو کوتاه کنه. اونقدر تحمل همین چند سانت بلند شدن و برخورد موهام به گردنم برام سخت شده بود که یک قدم با برداشتن ماشین و زدن همه شون فاصله داشتم. دوست دارم پشت سرم خالی باشه و وقتی دست می‌کشم، چیزی لای انگشت‌هام نمونه و جلوی موهام بلندتر باشه تا هرچند وقت یک بار بریزم‌شون توی صورتم و چشم‌هام رو بپوشونم. برای وقت‌هایی که دلم نمی‌خواد این دنیا رو ببینم. و انگار اگر من نتونم ببینمش، اون‌ها هم نمی‌تونن منو ببین
جمعه ی قبل از مردن بابا خونمون خواستگاری بود.
گفت تا نیدمدن موهات رو ببافم؟ گفتم میخوام باز باشه.
شب که رفتن و داشت موهام رو می بافت به شوخی گفت من اگر پسر بودم با دختری که موهاشو نمی بافه عروسی نمیکردم.
بابا واقعا رفتارت مسئولانه نبود؛ شاید اگر دلواپس این بودی که نباشی موهام رو کسی نمی بافه، الان زنده بودی.
خلاصه که موهام انقدر دستهات رو کم دارن هر آن ممکنه برم آرایشگاه پسرونه موهام رو کوتاه کنم.
امروز رو نمیدونم چجور سازمان دهیش کنم دوتا کلاسا رو لغو کردم :/
اول تمیز کاری بعدشم به خودم رسیدن !خودمم در عجبم چجور وقت میکنم به خودم برسم چند روز پیش موهام اذیتم میکرد واقعا وقت ارایشگاه رفتنم نداشتم یه قیچی ورداشتم موهامو زدم بعدشم نشستم به موهام نگاه کردم ^_^ از خود راضی یا خود شیفته نیستم ولی قشنگ بود خدایش :')
من برم به کارام برسم که خیلیییی زیاده خیلییییی !!
کاش من همه فنه حریف بودم کاش منم یکی داشتم کمکم میکرد کاش یکی بود که بگه بهم تو بشی
یکبار اومدم کنار خانواده تو اینستا پست هارو باهم ببینیم زرت کلیپ های عاشقانه میاد :/ 
یادتونه که گفتم مامانم نمیزاره دم موهام رنگ کنم؟ ادامه اش:
آقا ینی چی ترکیب حنا و قهوه و بابونه زدم به موهام عکسش (خانمی با موهای بلوند) بود :| من از ترسم فقط دم موم زدم دیدم هیچ فرقی نکرده :/ کل موهام زدم 
به این اینترنت اعتماد نکنید همش چرته .
فقط دکلره ریزش مو میده؟ آخه این موی مشکی پرکلاغی ای که  روش زده بود قهوه ای سوخته و البته تو پاچه ی من کردن به جای گردویی انصافا موهامو نمیریزونه :) حالا دو یا سه بار هم روغن آرگان اندازه سه چهار قطره به کل سرم زدم که بعید می دونم همچی معجزه ی درجایی بکنه چون اگه میخواست موی من آسیب ببینه قطعا با رنگ می دید درسته؟ 
خوب حالا ضرر رنگ چیه؟ راسته میگن موها رو بیشتر سفید می کنه؟ 
از رنگ موهام ناراضی نیستم خوب معلومه اونی که من نمیخوام نیست ولی حتی یه
امروز کاریو کردم که هیچوقت فک نمیکردم بکنم:| حداقل نه به این زودی:))
موهامو کوتاه کردم:| سی چهل سانت کوتاه کردم قشنگ:)) مثلا اندازه موهای هانا تو سرتین ریزنز یا کلارک تو د هاندرد. 
خودشم نرفتم آرایشگاها، خودم کوتاه کردم؛))) اولا 
چون خسته شده بودم، دوما چون دوست ندارم به کسی یا چیزی وابسته شم ولی واقعا موهامو دوست داشتم و وابسته داشتم میشدم:)) سوما چون عملا من موهامو میبندم و فرقی به حالم نداره، چهارما چون حوصله ام سر رفته بود:)) میخواستم بعد کنکور
بخاطر عملکرد خوبم در ماه گذشته،
یک دستگاه بابلیس مخروطی به خودم هدیه دادم از دیجی کالا سفارش دادم امشب به دستم رسید:) 
 
من موهام به شدت صافه! یعنی انقدر که وقتای عروسی و مهمونی و ... با هزار مدل تافت و کرم و اسپری و .. اگه یکم حالت بگیره! 
امشب بابلیسم که رسید گفتم دیگه میتونم یه مدل موی خوشگل و حالت دار به موهام بدم از این لختی دربیارم! 
 
عاقا اینو نگفتم؟؟؟ 
 
بالای 7 بار موهامو بابلیس کشیدم ، کرم مو زدم، تافت زدم ... شما بگو اگه دو دیقه به اون حالت
امروز قشنگ یه دسته از موهام کنده شد... اونقد گریه کردم و جیغ جیغ کردم که گلو و گوشای خودم درد گرفت چه برسه به بابا -_-
خب من چیکار کنم خوشم نمیاد موهامو ببندم :( موقع ورزش موهام گیر کرد لای یکی از این دستگاه ورزشیا کشیده شد....
بغلم کرده دلداریم بده مثلانا:/ تو همون وضع کلی دعوا کرده که صدبار میگم موهاتو جم کن موقع ورزش بعدم میخواست ببافه که ادامه بدیم ولی من اعصاب نداشتم فرار کردم.با اینکه من این همه ورزش کردمو از نظر وضعیت بدنی خیلی پیشرفت کردم ولی
بابابزرگم به موهام نگاه کرد و گفت جای دستهای دخترم رو هنوز روش می بینم...موهام رو توی دستش گرفت و گریه کرد.
من اغلب شبها روی کاناپه ولو بودم و سرم روی پای مامان بود کتاب میخوندم؛ اینستا چک میکردم و مامان هم یا قرآن و کتاب میخوند یا تلویزیون میدید یا سرگرم گوشیش بود . بعد از مامان دیگه روی کاناپه نخوابیدم جز یک شب که از چهلم بابا اومدیم و سرم روی پای سعید بود خوابیده بودم. تا دستش رو برد لای موهام از خواب پریدم چون بوی مامان لحظه ای مشامم رو پر کر
چند ماهی میشه که موهامو رنگ کردم.
و زنهای اطرافم با نگاه خاصی دنبالم میکنن.
پشت نگاهشون میگن: چطور به خودت اجازه میدی قبل از ازدواج دست به همچین کاری بزنی؟
ما زمان تو ابروهامونو برنمیداشتیم...چقد وقیح و دریده شدی...
ولی واقعیت اینه من نمیتونم تا ابد منتظر کسی بمونم تا زیبایی های خودم رو کشف کنم!! چه دلیلی وجود داره دخترها برای هر عملی،منتظر نفر دومی باشن که از موقعیت فعلی نجاتشون بده؟
با رنگ کردن مو چه اتفاقی برای من افتاد که نجابتمو لکه دار کنه
​​​​​امروز رفتم خونه مامان بزرگ.گشتم قیچی پیدا کردم میگم مامانی بیا پایین موهامو قیچی بزن.رفتیم تو حیاط.تاکید کردم فقط قیچی بزن.کوتاه نکنیاااااااا.موهام کوتاه نشه 
میگه باشه 
میگم حله.کوتاه نشه هاااااا 
میگه پایین موهات کجه:/
میگم عیب نداره کوتاه نکن.فقط قیچی بزن رشد کنه.
میگه باشه فقط کجیشو میگیرم.
میگم نهههههه ولش کن بزار کج باشه 
میگه سرتو صاف بگیر 
​​​​​​سرمو صاف گرفتم کوتاه کرده 
وقتی نگاه کردم قشنگ به راحتی پونزده سانت کوتاه
پنجشنبه هفته پیش رفتم آرایشگاه به این هدف که‌ موهامو یه حالتی بدم و بعد لایتشون کنم برای بار اول بصورت اصولی!
تو فاصله‌ای که منتظر بودم ارایشگر موی نفر قبل منو تموم کنه، مسئول سالن بردتم اونور که مشاوره رنگمم بگیرم. دختره که رنگ می‌کرد ازم پرسید چجوری میخوام، موهام که بلندی‌شون روی از استخون کتفم دو بند انگشت پایین تر بود رو نشون دادم بعد انگشتمو تا دو بند انگشت زیر شونه‌م نشون دادم گفتم میخوام قدشونو انقد کوتاه کنم و جلوی موهام که تا زیر
به شوخی میگم موهامو به خاطر شکست عشقی های متوالیم کوتاه کردم و‌ میخندم ولی پس ذهنم اون دخترک دل نازک یادش میاد که موهاش بین انگشتای پ بود و اون داشت میگفت موهات نعمت الهیه یا میم که همیشه عاشق موهای بلندم بود یا واو که دوست نداشت موهامو کوتاه کنم یا سین که میگفت من اولین چیزی که بعد دیدنت به چشمم اومد موهات بود
ولی من نه از سر لج نه از شکست عشقی بلکه به خاطر خستگی از رسیدن به موی بلند کوتاهشون کردم
اینجوری چهره‌م خیلی مصمم تر و قوی‌تر به نظر م
متن آهنگ سعید نادری به نام سهم من از دستات

من به تو دل دادم تو به من مدیونی
من واست میمیرم تو خودت میدونی
واسه بودن باتو هر کاری میکردم
منو جا میزاری میگی برمیگردم
سهم‌من از دستات یه بغل افسوسه
حال شبهام بی تو پراز کابوسه
تو دوسم نداری من اینو فهمیدم
تو ازم بیزاری همه اینو دیدن
خنده ی هر روزم پیش تو جامونده
حالا من تنهامو زندگیم داغونه
دنبال تو هستم هر شبو تو رویا
شاید باز برگردی هنوز تورو یخوام
سهم‌من از دستات یه بغل افسوسه
حال شبهام بی ت
سه ماه بود موهامو رنگ نکرده بودم سفید ها سلام و علیک میکردن و به جز ریشه بقیه قسمتها دو یا سه رنگ شده بود اما خوشحال بودم تصمیم داشتم یه کم که بلند تر بشه کوتاه کوتاهش کنم تا رنگ ها بره.
اما مجبور شدم همین امروز رنگ کنم .هر وقت موهامو رنگ میکنم حالم از خودم بهم میخوره...
یادم میفته که نمیتونم در مقابل پیری و مرگ مقاومت کنم.
اینکه پوست صورتم به زودی چروک میشه و همه چیز از بین میره.
موهای من، کلفتی و ضخامت و پرپشتیش، سه برابر یه دختر سفیده. ما خاورمیانه ایا کلی مو داریم. اینو دو بار دو تا ارایشگر اثبات کردن به من دقیقا سه برابره. برای همین هیچوقت نمیتونم دم اسبی ببندم حتی اگه کوتاه هم باشه.
 
بچه ها من توی این حدود سه سال، دو بار ارایشگاه رفتم و موهام رو کوتاه کردم.
امشب میخوام موهامو خودم کوتاه کنم با یوتیوب! ببینم چی درمیاد! اخه هر بار 45 دلار پولش میشه! 45 دلار! کلا یه دونه خط میبرن. ساده ترین مدل 45 دلاره. که همون trim کردن مو ه
خوب باید بگم که از دیشب هی دستمو می برم پشت سرم تا گیره رو از سرم باز کنم! (مخصوصا موقع خواب) و بعد می بینم آشِ چی؟ کشکِ چی؟ موهامو کوتاه کردم گیره کجا بود :) 
شبیه این قضیه هنوز در مورد عینک برام پیش میاد 
تو خونه بابا مخالفت کرد با موهام داداش بزرگ گفت خوبه و بهتر از قبلته! داداش کوچیک هم تلفنی بهش گفتم گفت آره بهت میاد! در حالیکه همین داداش کوچیک قبلا هم‌رای بابا بود که دختر باید موهاش بلند باشه (دلم براش تنگ شده) 
دیروز استعلاجی بردم و دیگه نمی
سلام  اقا واکین فینیکس اسکار گرفت ببین اقا صدرا اسکار رو زدیم توگوشش
الان به قول امیر 
چپ راست یکی جلو بیا
گردنتو بچرخون
دستات بیاد پایین و ابدایی رو بلرزون
چپ‌راست یکی جلو بیا گردنتو بچرخون دستات بیاد پاین شونه هاتو بلرزون.
ای جان الان باید اونجرز گریه کنه. اینم ادامه برا فیلم انگل که بهترین فیلم شد به این کشور
دانلود آهنگ آخ چه دردایی کشیدم از دستت دیوونه خوب میدونستی که جونم به جون تو بنده | دانلود اهنگ
Ahang akh che dardaei keshidam az dastet divone
آخ چه دردایی کشیدم از دستت دیوونه؛ خوب میدونستی که جونم به جون تو بنده | دانلود اهنگ
موهامو زدم؛ یادِ دستات تو موهام خفه ام میکرد! /// بهم میاد /// جلو آینه دیدم خودمو؛ بد نشدم زیاد /// اون لباسی که تو دوست داشتی، نپوشیدم /// دیگه عکست نیست؛ رو صفحه ی گوشیمم /// آخه یه آدم چقدر میتونه؛ بشه بی رحم؟ /// آخ چه دردایی کشیدم؛ از دستت دیوو
امروز صبح هوا محشر بود بماند که غروب طوفان و بارون و یهو خیلی سرد شد ولی همینکه داریم به روزای خوش دامن پوشیدن نزدیک میشیم من در پوست خود نمیگنجم :) تنها چیزی که کم دارم یه دونه از این پیراهن هاست آخ چه میکنه این پارچه گل گلی خنک و گشاد با قلب من :) اصلا نگاهشم میکنم مست میشم از حس خنکی و راحتی. 
یه دونه از اینا باید بدوزم موهامو افشون کنم دلارو پریشون کنم و لب ساحل قدم بزنم؟! نه جانم دلم میخواد تاب بازی کنم و باد لای موهام بپیچه.
خواهرم یکی از کساییه که خیلی خوب بلده تمام انرژی روانیمو بکشه (الان پدرمم با این غلضت قادر به انجامش نیست).عین آب خوردن این کار رو میکنه. مثلا هر بار موهامو رنگ میکنم میگه خودت نمیتونی و برام رنگ میزاره و اون وسطا هی میگه پیر زن بالاخره پیر شدی .پیر شدی ولی هنوز مجردی!! اینو با خنده و شوخی میگه ها... و من از رنگ مو متنفرررم.
یا مثلا میخواد موهامو کوتاه کنه میگه آره اگه پول داده بودی و مش کرده بودی یا کراتین الان قدر میدونستی! اصلا مش و کراتین موهام
فکر می‌کردم اینایی که هی دستشون تو موهاشونه قصد دلبری دارن. 
اما الان می‌بینم که نه، خیلی کیف می‌ده! 
+ زدم موهامو. کوتاه کوتاه کوتاه. احساس سبکی دارم، ولی همزمان حس می‌کنم دیگه خودم نیستم. ولی جالبه. 
+ داشت پشت گردنمو تیغ می‌زد (می‌نداخت؟)، هم غلغلکم میومد هم می‌ترسیدم گردنمو ببره. ترسناک بود. 
+ موهامو همون جوری بافته بریدم آوردم خونه که نگهشون دارم. دایی‌م موهامو تکون می‌ده، می‌گه سولویگ دُمتو کندیم ولی هنوز داره تکون می‌خوره! 
+ از و
دیگه بیرون رفتن بهم خوش نمیگذره باید یکاری  کنم خوش بگذرونم 
دیگه غم و غصه و غر زدن برام فایده نداره....
فک کنم باید کانالم عوض کنم بزنم کانال به خود رسیدن و جینگول پینگول کردن و کلاس رقص رفتن... 
میگن توجه به زیبایی خودمون یک جور لذتِ... 
میخوام موهام کوتاه کنم (موهام تا پایین کمرمه و بنظرم خیلی بلنده...) ولی مامانم نمیزاره میگه موهات همینجوری خیلی قشنگن!
رنگم که نمیزارن :( 
پارسال رفتیم ملاقاتش شیمی درمانی کرده بود تمام موهاش و تراشیده بود
باب شوخی و باز کرد و خندید و بحث رفت سمت موی سر...
خواهرزاده ها و خواهرش موهاشون و نشون دادن و اون هم میخندید که دیگه غصه شامپو خریدن نداره و راحت شده
اصرار کردن که منم موهام و نشون بدم موهای من از همشون بلندتر بود
تازه هم هایلایت کرده بودم اتفاقا سشوار هم کشیده بودم 
وقتی اومدم خونه خیلی ناراحت شدم گفتم کاش موهام و بازنمیکردم
عذاب وجدانم به قدری بودکه یه وجب از موهام و کوتاه ک
حتما در جریان هستید که چند ماهه میخوام موهامپ آبی کنم:)) دوبار که خودم کردم و بعد که عینا فهمیدم دیوار سیاه رو نمیشه آبی کرد:| به آرایشگر متوسل شدم:)) یکشنبه یه دور رنگ و دکلره کرد و کلا نگرفت:
گفت برو فردا بیا:)) دوشنبه دوباره دکلره و رنگ کرد و این بار یکم آبی شد ولی بازم چیزی که میخوام نبود. 
یعنی فکر کنید، نتیجه ی تقریبا 8 ساعت کار به زور شده این:| من تو عمرم هیچ 8 ساعت روی هم رفته آرایشگاه نرفتم بعد سر این موهای زبون نفهم پدرم در اومد رسما:| 
دیگه ای
ده روزه که گیانکو ندیدم و نمی‌دونم این حسی که الآن دارم چیه. چی می‌گین به اون حسی که جایِ خالیِ دستایِ یه نفره بین دستات؟ جایِ خالی بوسه‌هایِ یه‌نفر رو پیشونی‌ت. جایِ خالیِ حرفایِ یه نفر وقتی کنارِ گوشت حرف می‌زنه. جایِ خالیِ چشمایِ یه نفر وقتی تمامِ مدت زل زده بهت و داره سعی می‌کنه نشون بده حواسش نبوده. جایِ خالی‌. جایِ خالی. جایِ خالی. جایِ خالیِ چیزایی که نمی‌شه با کلمات نوشتشون. چی می‌گین بهش؟ این تمومِ اون چیزیه که این‌روزا دارم حس
دانلود آهنگ جدید میلاد راستاد موهامو زدم ۲
Download New Music Milad Rastad Mohamo Zadam 2
آهنگ جدید میلاد راستاد بنام موهامو زدم ۲
موهامو زدم بهم میاد مگه زشت شدم نگام نمیکنی دلت میاد
 دارم میرم واسه دو سال  ازم خدافظی نکن اشکم در میاد
 
ادامه مطلب
نشسته کنارم. سرمو گرفته تو آغوشش. موهامو نوازش می‌کنه. عطرش دوباره تمام اتاقو پر می‌کنه. نگاهمون خیره‌اس. من به پاش، اون به کاغذدیواری سورمه‌ای. یه دستش تو موهامه، یه دستش رو شونه‌ام. صدای افتادن قطرات کوچک اشک روی موهام میاد. حس خیسی. آواز میخونم: چرا گریه می‌کنی؟ میگه: چرا مشکی پوشیدی. نمیپرسه. خبر میده از پرسیدنش. صداش گرفته. دیگه دستشو تو موهام حرکت نمی‌ده. موهامو چنگ می‌زنه. فشار ناخناش تو پوست سرم با هر کلمه‌ای که میگه بیشتر میشه: دلت
روزا به سرعت برق و باد میگذرن. انقدر سریع که حس می کنم هر روز پنج شنبه هست. چشم رو هم میزارم پنج شنبه بعدی رسیده. جمعه رو کلا درگیر لیستنینگ بودم وسطاش هم دایما شازده و فسقلی رو بغل میکردم با اینکه دایما کنارم هستن ولی به شذت دلتنگشون میشم. با این هوای خنک و بارونی برای شام عدسی درست می کنم و ساعت که نزدیک هشت میشه به صوت اتومات میرم موهامو شونه می کنم کمی رژ لب قرمز و یه لباس که بهش بیاد. بعدشم کمی از ادکلن روزای دوستیمون میزنم به موهام و یادم می
برای من همیشه کوتاه کردن مو مثل یک شروع دوباره است. وقتی که موهات رو کوتاه میکنی یعنی اینکه داری به خودت فرصت یک رشد دوباره رو میدی. برای همین از دوران کودکی عاشق کوتاه کردن موهام بودم. وقتی که موهاک رو کوتاه میکردم توی آینه خودم رو نگاه میکردم و به خود جدیدم سلام میکردم و براش آرزوی موفقیت میکردم.برای چندمین باره که میبینم چیزها به خوبی پیش نمیرن، دوست دارم برطبق رسم همیشگی موهام رو کوتاه کنم و یک فرصت دوباره به خودم بدم.
رمان رویای بلند
دانلود رمان عاشقانه رویای بلند اثر مهسا صفری با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
رمان رویای بلند دختری بنام گیسی است که دختره خودپسندیه ، این دختره خودپرست قصه ما مجبوره بخاطره دلایلی یک سال پیش ( جده ) مادربزرگش زندگی کنه ، مادربزرگی که تاکنون اونو ندیده و اتفاقاتی که واسه گیسیا در این مدت می گذرد داستانی ساخته است به اسمه رویای بلند ، رویای بلندقصه ی رازه ، قصه خنده ها و گریه ها ، قصه
بابا وقتی دید دوباره موهامو کوتاه کردم...
وقتی فهمید خوب نیستم...
وقتی دید بار ها و بار ها براش پست رو فوروارد کردم و فرستادم...
گفت:ماجده... میگما من فردا وقت دکتر دارم...نمیدونم تا کی طول میکشه...نمیدونم میتونیم بریم یا نه...
بغضمو قورت دادم و گفتم:دیگه مهم نیست بابا...
بعد دوباره اومدم تو اتاق و قیچی گرفتم دستم و بیشتر زدم..زدم و گریه کردم...چون حالم بهم میخوره از این اخلاقم...از همه اخلاقای مزخرفم...از خودم...
پی نوشت:کاش میتونستم...کاش میتونستم تیغ برد
1. دلم سیگار میخواد
چند روزه
همین طور بیخودکی
و من دارم به شدت مقاومت میکنم
2. ده روزه رنگ مو خریدم هی میخوام موهامو رنگ کنم هی میگم بزار نزدیک تر بشیم به عید؛ حالا باحالیش اینه من کلا تو عید کسی رو ندارم که قرار باشه موهامو ببینه جز همین همسرجان و پسرجان که الانم میتونم مستفیضشون کنم :دی 
البته اینم که سرم شلوغه و وقتشو ندارم بی تأثیر نیس
3. تحت تأثیر صدف بیوتی رفتم ست هایلایتر و کانتور با کانسیلر گرفتم که اصلا نمیدونم کدومشو کجا میزنند و دنبال
من به دنیا که اومدم تا چند سال اول موهام طلایی بود، توی افتاب کاملا طلایی زیر لامپ مشکی
بعد شد قهوه ای
تا دوزاده سیزده موهام قهوه ای بود
بعد شد مشکی
الان عوض شده بچه ها خیلی محسوس شده قهوه ای
میگن علامت پیری زودرس هست
رنگ موها اول قهوه ای روشن میشه بعد میشه سفید!!!!
خدا رحم کنه!
دیروز رفتیم یه انیمیشین دیدیم
ugly dolls
فوق العاده بود!
درباره یه یه سری عروسکه که چون کامل و متقارن توی شرکت ساخته نشدن میندازنشون توی بخش آشغالی
و میخوان که برن عروسک بچه ه
 زن، سرم را روی یک‌پاش گذاشته، خم شده و انگشت‌هاش را لای موهام یله داده به جست‌وجو. کف دستش هنوز عطر زردچوبه‌ی دیشب را می‌دهد که سخاوت‌مندانه، مشت کرده‌ و ریخته‌بود روی میگوها. منِ قدردانِ بودن‌اش، خوش‌خوشک و لرزان در آینه‌ی پشت شانه‌ام، چشم‌ها را خمار کرده‌ام و خط‌ِ پلک تازه‌ای را تمرین می‌کنم. مطابق دستورالعمل: از انحنای بیرون به سمت برگی چشم. زن میان شخم‌زدن‌هاش، به زخمه‌ی صورتیِ زیر موهام که می‌رسد پوسته‌ی نازک ملتهب‌ام ر
دیشب دست به یک عملیات انتحاری زدم.
 
کلافه بودم از روند  و سبک زندگیم و کلافه تر، که فقط نظاره میکنم و هیچ کاری برای بهتر شدنش نمیکنم.
اصلا حوصلش رو ندارم. فکر کنم من باید شیراز به دنیا میومدم. (شوخی)
 
خلاصه طی یک عملیات زورم به تنها چیزی که رسید همونیه که خانم ها موقع اعصاب پریشیشون زورشون بهش میرسه.
چهل سانت از موهام رو کوتاه کردم و ریختم دور :D
و امروز با شوک شدن همکارم نسبت به کاری که کردم مواجه شدم.
اون همه خرج کردی مو رنگ کردی بعد کوتاه کردی
خسته و له و لَورده یه جا لَم داده بودم،
روبروم پر بود از گُلای قرمز و زرد و بنفش و نارنجی،
بعد از زمستونی که از سَر گذشت، اینجا انگار بهار و تابستون بهم رسیده بودن.
هوا رو به تاریکی میرفت،یه نفر انگار ستاره ها رو از خواب بیدار میکرد،
ماه وسط آسمون خرامیده،جا خوش کرده بود،زوزه باد توی درخت ها می پیچید
و تاریکی،از هر جایی سرک میکشید.
بچه ها اونطرف غرق و گیج و منگ بازی بودن،چشمام و بستم و برای لحظه ای
احساس کردم که شاید آرامش نزدیک تر از مرگ بهم با
وقتی که بارون زدتگرگم همراش بودتو سردیه عشقتزمستون اومد زودآروم بودم با توبی من کجا رفتیسرد بودن اون دستاتتنها چرا رفتیحالا شده طوفانتو دریای قلبمموجان که میکوبنبه سینه ام هر دمبعد از تو پاییزاهوا خیلی سردهلطفی تو بارون نیسابرم پر از درده
وقتی که بارون زدتگرگم همراش بودتو سردیه عشقتزمستون اومد زودآروم بودم با توبی من کجا رفتیسرد بودن اون دستاتتنها چرا رفتیحالا شده طوفانتو دریای قلبمموجان که میکوبنبه سینه ام هر دمبعد از تو پاییزاهوا خیلی سردهلطفی تو بارون نیسابرم پر از درده
و قسم به اون لحظه که تک و تنها توی حیاط دانشگاه نشستی، دستات یخ زدن و وقتی علیرضا قربانی توی گوش ات میخونه:"من تماشای تو میکردم و غافل بودم، کز تماشای تو خلقی به تماشای منند" اشک توی چشمهات حلقه می بنده ... 
ولی تو آرومی. تو خیلی آرومی. 
باد سرد. لرزش دندان ها. ترک "افسوس".
تصمیم داشتم موهامو واسه یلدا ۹۸ لایت کنم ولی خب بخاطر بک سری مسائل با آرایشگر به توافق نرسیدم هم خیلی گرون میگفت هم نگران بودم موادش مرغوب نباشه (بخاطر همین بود که سراغ هرکسی نمیرفتم) 
خلاصه قسمت نشد که یلدا به موهام تنوع بدم و تصمیم افتاد برای عید که اونم کروناعه خاکبرسر گند زد توش
میدونم بعد از قرنطینه هم جرئت نمیکنم برم آرایشگاه چون راضی نمیشم موهامو بسپارم دست کسی که ذره ای واسش مهم نیست موهای من چقدر خراب بشه اگر هم بخوام یه جایی برم که
فکر کنم برای حالم باید دو دقیقه سکوت کنم 
برای حال و احوالی که مرده 
دل مرده 
اعصاب مرده 
زندگی مرده 
انگیزه ی مرده 
همه چیز مرده 
دیگه در من چه چیزی وجود داره برای زندگی؟ 
کاش همون سیزده سالگی که خونریزی کردم مرده بودم 
کاش هیچ وقت به زندگی برنمی گشتم 
مامان امروز می گفت هر دری رو که زیاد بکوبی آخرش باز میشه 
لابد نذر و نیازهای همون سیزده سالگی من که زنده بمونم مثال خوبیه! 
زنده موندم اما چه کیفیتی؟ 
هیچ کیفیتی 
هیچ! 
الانم در خونه ی خدا رو ب
عادت خیلی مزخرفه، مثلا روزی سه بار ناخواسته گردنمو بین انگشتام‌ له می کنم و می گیرم، شب ها دستامو می برم سمت سرم کش مو رو باز کنم‌‌ یا دستم میره سمت شماره ات بهت زنگ بزنم، یهو یادم میاد، گردنبند و دادم مامان، موهامو از ته زدم و تو هم مُردی.
پ.ن: و نمی نویسم تا یادم بره
 
خاطره ای از سید رضا علیزاده از ذاکرین اهل بیت از شهید مدافع حرم حسین محرابی
: او گفت: یک روز به بهشت رضا رفته بودم در کنار مزار شهید مدافع حرم رضا اسماعیلی خلوت کرده بودم. شهید حسین محرابی کنارم آمد و دستم را گرفت و گفت بیا. گفتم کجا؟ گفت بیا یک روضه حضرت رقیه(س) برام بخون . گفتم شما برو من میام. یک ربع منتظرم شد تا رفتم پیشش. خانواده شهید محرابی هم اونجا حضور داشتند. کنارش نشستم. گفت برام روضه حضرت رقیه(س) را بخون. گفتم کدوم روضه ایشان را بخونم. گف
من الان فهمیدم که ترایپوفوبیا دارم. (Trypophobia)
نکته جالب اینجاست که این ترس رو من از بچگی داشتم و حتی فکرشم نمیکردم که این ترس های به ظاهر بی ربط همشون بهم مربوط باشن!
وقتی بچه بودم تو حموم موهام رو که میشستم و یک دسته از موهام رو نگاه میکردم، میدیدم شبیه حفره حفره شدن و واقعااااا میترسیدم
چندسال پیش ها، حدودا سال ۹۲ بود که دوستم یک ایمیلی برام فرستاد در مورد اینکه لباس زیر رو وقتی میگیرین اول بشورینش بعد استفاده کنین. چون یک زنی تو امریکا یک کرم
یه بار دیگه رو اون مبل داغون کنار هم بشینیم تو خیره شی به من. من سعی کنم نادیده بگیرم گرمای شیرینی که بینمونه‌. با هم نورپردازی کنسرتا رو تحلیل کنیم و از نبود امکانات تو دانشگاه غر بزنیم. تو هی نگام کنی من بگم چیه؟ بگی قشنگی. چیه نگات نکنم؟ من بگم نه تو مثل هربار ناراحت شی و روتو برگردونی. بعد نوبت من میشه که دلتنگیمو رفع کنم. چقدر دلم تنگ شده واسه اون روزا. واسه مأمن دستات که یه هزارتوی پر از قصه بود. واسه سونات مهتاب بتهوون.
تاریخ فراموش نخواهد کرد که صاف کردن موهام یک ساعت و نیم به طول انجامید. خب خدایا تو که به ما چارتا دونه شیوید دادی میذاشتی همونجوری صاف بمونن چرا زحمت کشیدی ما رو ببعی کردی؟ -_-
+ دارم میرم پیششون ^_^ 
+ بعد از مدتها لاک صورتی ^_^ 
 
توی تصوراتم،
همیشه یه نیمه شب رو تصور کردم ،
که ساعت از ۱۲ گذشته...
نشستی و من
با دوتا فنجون #شکلاتِ_داغ
میام کنارت...
همونجور که موهای بلندمو دست میکشی 
دستات رو باز میکنی تا منو به خودت نزدیک تر کنی،
لبخند میزنی.. منو به خودت میچسبونی...
دراز میکشم
سرمو میزارم روی پات و با چشمهای بسته،
از سالهایی میگم که چقدر بهمون سخت گذشت..
وتو
از سالهایی میگی.. که چقدر قراره خوشبخت بشیم...
:)
هزار تا پرونده ی نا تموم توی سر بازه.. هر کاری میکنم خواب به چشمام نمیاد.. مثه یه جقد پیر چشمام بازه و انگار دارم محاسبه می کنم
روزی دوازده تا قرص میخورم اما انگار نه انگار
یه روزی فک میکردم اگه یه نفر ۴ تا قرص با هم بخوره میخوابه و دیگه هیچ وقت بیدار نمیشه اما انگار اشتباه میکردم
خیلی روز خوبی رو شروع کرده بودم.. تو حق نداشتی روز و شبم و خراب کنی.. حق نداشتی
خسته شدم از بس همه خواستن تغییرم بدن
خواستن مثه بچه ها تشویقم کنن
خسته شدم از اینکه نزاشتی
میگه:ماجده تو هم میای عروسی؟
میگم:نه...
میگه:چه غلطا...پدر مادر هر جا میرن بچه هم باس بیاد...
بلند میشم میرم تو اتاقم و درو قفل میکنم و تو دلم داد میزنم(د آخه وقتی نظرم براتون مهم نیست چرا میپرسیدددد)‍♀️‍♀️‍♀️

پی نوشت:چند روز پیش از قصد برای اینکه راضی شن منو نبرن،قیچی برداشتم رفتم دستشویی و افتادم به جون موهام... ولی بازم... تازه مامان برداشته میگه ماجده تو موهاتو لخت کن:| میگم مامان این موهای کج و کوله رو چجوری لخت کنم..خیلی داغونه که...میگه اش
وقتی به دنیا اومدم خیلی مشکلات داشتم زردی داشتم که خون م رو عوض کردن تا چند وقت باعث شده بود که تا چند سال جوش های عفونی بزنه توی صورتم !!! موقع تولد هم جمجمه ای سرم شبیه قایق بود که توی هشت ماهگی عمل جراحی کرده ام و الان بجز یه خط عمل جراحی روی سرم که موقعی که موهامو کوتاه میکنم مشخص میشه  و یه سری سر درد های بی موقع چیز دیگری ندارم !!! 
سلام بچه ها خوبید؟
اقا میخوام یه تغییراتی ایجاد کنم:)اسم وبلاگمو اینا رو میخوام سفید برفی بذارم و کلا تم رو تو اون حالت ببرم
حالا چرا سفید برفی؟
چون جدیدا همه بهم میگن سفید برفی 
چون هم موهامو کوتاه کردم هم نمیدونم چرا اینقدر سفید شدم:/
نظرتون چیه؟؟
یه دردی از کتفم میکشه پایین میاد قاطی میشه با درد مچم، هر چی‌گفتم دستم تازه خوب شده اصلا رحم نکرد یه کمم...می گفت آخرین بار گفتم یه بار دیگه دستت بخوره چیکارت می کنم.
گفتم کی گفتید اصلا من جرات دارم هیچوقت از این کارا کنم،حالا ایندفعه یه غلطی کردم‌ رحم کنید یه کم..
دیگه ولم‌کرد منم‌خوشحال شدم ولی بدتر کرد...
گفت پاشو برو قیچی رو بیار...
میخواست ده سانت از موهامو کوتاه کنه 0_o 
زورمم نمی رسید در برم دیگه اشکم در اومد گفتم بابا دستمو که قطع کردید چی
شنبه17/2/98
اولین بار که سینه خیز رفتی و ما ذوق زده شدیم دیگه نرفتی  و همش دست و پاهات رو مثل حالت پرواز بالا میگرفتی ،تا امروز که به عقب سینه خیز رفتی و با کمک دستات خیلی بلند میشی انگاری میخوای گوگله کنی و روح مارو شادتر کنی،کلا تو دختر زرنگ و باهوشی هستی وقتی ده روزت بود و من تلاش میکردم شیرمو بخوری ولی تو با پاهات محکم میزی به پای من و خودتو عقب میکشیدی دقتی به عمه سمیرا گفتم گفت این کار بچه بزرگاست نه نوزاد
خدایا شکرت
لعنت به این دورانِ منس :/
ماه رمضون شب نوزده بود 
این ماه هم که جلوتر افتاد گور به گور 
واقعا انصافه؟ کمردرد و سرفه های داغون ده روزه و شیفتای شلوغی که کارمو به سرم کشوند کم بود 
که خبر دامادی این گور به گور شده با منس! جلو افتاده! باید همزمان بشه؟ 
واقعا که هورمونای بدنم فکر می کنن اعصابمو انگار از تو جوب آوردم

راستی کوتاه کردم 
مردونه زدم  
_ یه سال نزدی این جنگل گلستانو تحمل کردی الان 7 روز مونده به کنکور زدی که چی ؟ :/ اونم با ریش تراش؟ :/
+ چون دیگه دوسشون نداشتم :)
_خیلی جوگیری :/
+ سه ماه دیگه مثل علف هرز اندازه چند وقت پیشش میشه :/
_دیوانه :/


# تصمیمات_یهویی#

****

یه بنده خدایی روزشمار کنکور راه انداخته :))))
عصبیم :)))

****
واقعا حس میکنم از اکثر بچه های اونجا بدم میاد از همونایی که اولش فکر میکردم نسبتا خوبن :/
من خیلی زود بدم میاد :/ من خیلی زود خسته میشم از ادما :/
چقدر بده :/ چقدر این نفرت که
من دیگه نُه سالمهیک گل زیبا شدمغنچه بودم که حالاشکرخدا وا شدماین جشن تکلیفمهجشن عبادت مننمازمو میخونمخوش به سعادت منفرشته ها میشیننکنار جانمازمبا هر نماز یه خونهتوی بهشت می‌سازمموهامو میپوشونم چون که خداجونم گفتهرچی که شیطون میگهبرام شده حرف مفتقشنگ ترین روز مندرست همین امروزهقشنگ تر از تولد یا عید نوروزمهزهرا آراسته‌نیا
وقتی به دنیا اومدم خیلی مشکلات داشتم زردی داشتم که خون م رو عوض کردن تا چند وقت باعث شده بود که تا چند سال جوش های عفونی بزنه توی صورتم !!! موقع تولد هم جمجمه ای سرم شبیه قایق بود که توی هشت ماهگی عمل جراحی کرده ام و الان بجز یه خط عمل جراحی روی سرم که موقعی که موهامو کوتاه میکنم مشخص میشه  و یه سری سر درد های بی موقع چیز دیگری ندارم !!! 
 
دلم گرفته از غم نشسته ام به ناکجادوباره شد جدایی ویکریز بگم خدا خداااا دلم پره از غم و همغم نبودن و ندیدنتمیون لحظه های بی کسیاومدن و خندیدنت کجایی ای مهربونممونس شب‌های سرد منداشتن تو خوشبختیهتسکینی تو به درد من صدات که آرومم می‌کنهدستات گرمای بی کسیهتو این بحران بی کسینبودنت بد حسیه نشونم و خوب بلدیتو نباشی، آواره امبیا و پیدا کن منوآرامشم، بیچاره ام دوا و درمان من توییبودن تو ی خواهشهگرفتن دستای توحس خوب آرامشه بیا و تعبیرش بکنخ
یکسال و چندماهه موهامو کوتاه نکردم. اولش بخاطر اینکه موی خیلی کوتاه ، خیلی رو اعصابم بود. بعدتر بخاطر اینکه شاید از اون دسته مردهایی باشه که موی بلند دوس دارن. 
 
این جوری شد که اسم این لونه ی کوچیک ، دیگه با من همخونی نداره :)
 
شنبه‌ای که گذشت رفتم موهامو زدم.حدود ۱۰ سانت دیگه میخواست برسه تا کمرم.رفتم آرایشگاه همه میگفتن چرا داری میزنی.اما نمیدونن که شستنش،خشک کردنش،شونه کردنش اونم وقتایی که عجله داری و همون موقع قانون مورفی هم داره جلو چشمت رژه میره چقد عذاب آوره.ولی خب من بیشتر بخاطر ریزشش زدم.هر بار شونه میزدم کلی مو به شونه میچسبید میدیدم حرص میخوردم.اصلا این حرص خوردن باعث تسریع ریزش موهام شد. -_-
حالا بابام میگه حالا که موهاشو زده یه روز میبرم به صاحبکارم نش
کداممان بیشتر مقصر بودیم؟ من که موقع شانه کردن موها جیغ و داد می کردم ( و میکنم ) و اجازه نمی‌دادم مامان موهایم را شانه کند؟ یا مامان که به جای آرام شانه کردن، راه حل را در کوتاه کردن دائمی موهایم می دید؟ نتیجه یک چیز بود. موهای قارچی و مصری در تمام دوران کودکی. دایی‌ام می‌گفت : یه کاسه استیل بردار بذار رو سرش زیرشو قیچی کن. مصری دیگه چه صیغه ایه. به نظر من هم منطقی می آمد. 
بعد انگار عادت کردم. خودم داوطلب می‌شدم برای آرایشگاه رفتن. هربار یک بها
من متوجه شدم که هر چقدر ادم رو خودش کار کنه و خودش خوب باشه و مغزش اروم و هر چی، نمیتونه بگه من ادم خوبیم، ادمهای مسموم کنارم نمیتونن روم تاثیر بگذارن.
مثل اینکه موهات رو کلی خوشکل کنی و بعد بری توی باد وایسی و بگی من موهام خوشکله، امکان نداره بهم بریزه.
این چیزی بود که دیشب باز هم بهم ثابت شد.
حتی ذره ایی از انسانهای مسموم، برای من خوب نیست.
دیشب عروسی دعوت بودیم و خیلی بهمون خوش گذشت.
یک ساعت قبل از رفتن،با خونسردی نشستم موهامو صاف کردم،لاک زدم.یه لباس صورتی خیلی خوشگل و خوش رنگ پوشیدم،یه آرایش خیلی خیلی کم و محوی کردم (چون از قیافه و چهره خودم واقعا خوشم میاد و حیفم میاد نچرال بیوتیمو با آرایش خراب کنم،خودشیفته هم خودتونید)یه گل سر خیلی قشنگ زدم به موهام و تمام...
اونوقت ملت(چند تا از خانومهای فامیل)از ساعت پنج عصر رفته بودن آرایشگاه،تا ساعت نه شب.برای دو سه ساعت مراسم،چهار ساع
موهامو دوباره افقی بافتم 
وقتی این مدلی می بافمشون با اینکه اصلا دیدی ندارم و جلو آینه نمیشه پشت سرم رو ببینم اما از حالت جمع شده ی جلوی سروصورتم خوشم میاد 
حسم اینه که یه سریال خارجی قدیمی از این کاناداییها نگاه می کنم :) و اون زن جوونها هستم که موهاشونو پشت سرشون بستن :) 
میتونم موهامو عمودی هم ببافم اما فقط یک سیخ میشه که دقیقا مماس رو شونه ام تموم میشه و کاراییش فقط اینه که بعدا باز کنی تا موهات فر و حجیم شن 
خوب افقی بافتن هم فر می کنه 
جلو
مش یخی 
موهامم که رنگ مشکی کردم 
میشه؟ 
دکلره زیاد میخواد؟ 
قشنگ میشه؟ 
من سبزه ام خوب میشه؟ 
مش کم بذارم یا زیاد؟ 
بگم اصصصصلا نزدیک ریشه ها نبره که از زیر مقنعه دیده نشه یا نه زشت میشه اگه از ریشه خیلی دورباشه؟ 
لازمه بگم موهام مردونه است؟ 
معلوم نیست بتونم برم چون اول باید شیفتم درست بشه 
من هی این موهام رو میزارم بلند بشه که یه بار فقط بتونم بریزمش یه طرف حالا هی نمیشه :|
شاید باورتون نشه ولی یه پروسه 7 ماهه شده تا الان هی نمیشه هی نمیشه
یا یکی میمیره
یا مسافرتیم
یا میخوره ماه آخر کنکور کلا کوتاه میکنم که درگیرش نباشم و اینا اومدم بگم این سری هم با اینکه میشد ولی خب چون باید برم مدرسه و نگاه اول و این حرفا گفتم کوتاه ترش کن و این پروسه به 1 و نیم ماه بعد منتقل شد -_-
هیچ چیز توی این دنیا مهلک و ترسناک تر از خود آدم نیس ...
این که چند سال با با دندن های کرم خورده زندگی کنی و هر روز درد بکشی و نری بکشیشون . یه حماقت خیلی بزرگ میتونه برای آدم باشه و راهی برای حماقت های دیگه  یه دیگه حماقتا تو زندگیم اینه که منتظر بمونی یه فرصت خوب بیاد سمتت  .
 
 پ.ن: اگه بشه دوباره خواهم نوشت ...
پ.ن: برای تنوع هم که شده چند ساعت دیگه موهامو با ماشین از ته میزنم . دیونه ام دیگه کاریم نمیشه کرد ...
یکی از خوبی های نصف شب وقتی که شهر خلوت و ساکته اینه که می تونی چراغ اتاقی که مال تو نیست رو خاموش کنی، پرده رو کنار بزنی، صندلی رو بذاری کنار پنجره، چهار زانو بشینی روش، دستات رو بذاری زیر چونه ات، به هر چیزی که بیرون پنجره است زل بزنی و بدون اینکه دیده بشی اشک بریزی...منتها یه شرط داره! باید بیصدا اشک ریختن رو بلد باشی...
هشدار: کیپ شدن بینی را چاره ای نیست! پس از این رخداد باید از راه دهان نفس کشید تا اهالی خانه ای که مال تو نیست بیدار نشوند! بای
سلام
یه سوال داشتم که واسه م نظر عموم مهمه، راستش من پسری هستم 23 ساله و دانشجو، من از موی بلند خوشم میاد، یعنی منظورم اینه که موی بلند خودم رو دوست دارم، می خوام موهام بلند باشه، حس میکنم خوش تیپ ترم، حالا جدیدا موهام به یه حدی رسیده که میشه با کش بستش، خواستم بدونم مردم نظر بد به پسرانی که موهاشون رو میبندن دارن یا عادیه؟، کلا هر چیزی که فکر میکنید رو بگید.
واسه دانشگاه یه خورده حساس شدم که نکنه مورد تمسخر قرار بگیرم یا نگاه خاصی بهم بشه، و
حقیقتش
از قضاوت از نظرات مزخرف ازینکه کسی گیر بده به من که چرا موهام بلنده یا چرا وقتی میخندم دندونام میزنه بیرون یا لباسام که چرا گل گلین یا چرا لبخند داری یا چرا لپات قرمزه یا چرا بینیت بزرگه
یا هرچی
دوست ندارم حاشیه داشته باشم
 
برای همین تلگرمم رو خصوصی کردم و عکسامو فقط مخاطبام که ادمایین که عزیزن برام و دوسشون دارم، میبینن.
همین.
آقا من از عشق مالدیو مردم!
سالهاست دوست دارم از نزدیک ببینمش رو ساحلش در حالی که آب های دریاش پاهامو نوازش میکنه دراز بکشم!
واقعا توی این جهان به این بزرگی یکی پیدا نمیشه من رو ببره اونجا؟!
آهای آقای نیمه گمشده! خیر سرت هر وقت پیدا شدی باید تو دستات بلیط مالدیو باشه! وگرنه برو همون گورستونی که گم بودی بازم گم شو! بوخودا!
+ از دختری که کل اتاقش رو آبی این رنگی کرده غیر از این میشه انتظار داشت؟!!!
امروز یازده اسفنده. دیروز تولد میثم بود. قدیمی ترین و صمیمی ترین دوستم، دوستِ پسرم البته. تو اینستاگرام بهش تبریک گفتم دیشب و امروز یه چارخط حال و احوال کردیم با هم. بعدش دیگه اون رفت خابید. چون اون خارجه.
37 سالش شد. چه زود. دقیقن ده سال از وقتی باهم دوست شدیم میگذره. پیر شده خیلی. موهاش سفید شده یه عالمه. منم موهام سفید شده ولی نه اون همه.
این روزای آخر سال همیشه واسه من پر از یه حس عجیب غریبه. هرچی به آخرش نزدیک میشه بیشترم میشه. الان وسطاشه و من ه
شاید بیشتراز هرچیزی احتیاج داشته باشم یه قرار ملاقات با خانم مشاور بزارم
حالم به حدی بده که دارم روانی میشم
کاش این امکان رو داشتم که هرهفته ببینمش
و این درحالیه که دستام یخ زده و موهامو میکشم و دندونامو روی هم فشار میدم که بغضم نشکنه....
لطفا واسم دعا کنید.
اونقدر کمبود خواب داشتم که تا الان من فقط ۲ ساعت بیدار بودم... :)) 
الان میخوام پاشم خونه رو جمع کنم یه گردگیری جارویی بکنم... 
بعد برم برای خودم یه کم خوراکی جات بخرممم... 
بیام خونه بشینم سه تار تمرین کنم ، فیلم ببینم... 
موهام رو روغن بزنم ، رو صورتم ماسک بذارم... 
آخ که جمعه های بی کشیک و تعطیل چه حااالی میده... 
جمعه9/1/98
 برای اولین بار انگشت پاهاتو خوردی،خیلی بامزه بود این کارت چه انعطافی داره بدن نی نی هاموقع شیر خوردن با دستات پاهاتو میگیری و یه کم شیر میخوردی یه کم پااااهمگی ذوق میکردن ...
الهی من فدای تو بشم
سپاس از خداوند مهربون
یه زمانی آرزوم این بود وضع زندگیم بشه اینی که الان هست
ولی الان اون حس لذتی که اگه اون موقع میداشتمش رو بهم نمیده
یه جورایی حالت قدر ندونستنه:)
دلم میخواد امتحانا تموم شهو بشینم به کارو زندگیم برسم یکم سرو سامون بدم وضع زندگیمو
ولی هنوز 5 تا امتحان دادم از 16 تا:))
+برای سلامتی همه مریضا دعا کنیم خصوصا سرطانیا:)
++دارم میذارم موهام بلند شه از یه بند انگشت الان رسیده به یک وجب^-^
باورم نمیشد یه روزی برسه که همچین حرفی بزنم ولی به پایین علاقه مند شدم....و شاید باورتون نشه ولی امروز برای اولین بار تو عمرم خودم رفتم دنبال بابا که بریم پایین!!!!
به غیر از اینکه دیگه به ورزش عادت کردم و دیگه اونقدرا اذیت نمیشم، وقتی اونجاییمو شدید تحرک داریم و رقابت می کنیم دیگه همه چی رو فراموش می کنم...ذهنم انگار خالی میشه از همه چی، یادم میره تو خونه زندانی هستیم، یادم میره عید پریده ،همه چی یادم میره...
ولی مامانم..نگرانم کرده...گفته بود همش
وی دقیقا 72 ساعت قبل از کنکور، اولین تار موی سفید خود را مشاهده کرد:)) ولی بدانید و اگاه باشید این المپیاد بود که منو پیر کرد نه کنکور:))
(نوردیده هم بی تاثیر نبود البته:)) )
پ.ن: تصمیم گرفتم کلشو دکلره نکنم، هایلایت کنم ولی 75 درصدش آبی بشه قشنگ:)) 
پ.ن2: این تار مو رو باید همینجوری نگه دارم دفعه بعد که یه ایجیست بیشعور گفت هنوز بچه ام و زیاد حرف میزنم بکنم تو جاهای غیرشرعیش:/ :))
وی دقیقا 72 ساعت قبل از کنکور، اولین تار موی سفید خود را مشاهده کرد:)) ولی بدانید و اگاه باشید این المپیاد بود که منو پیر کرد نه کنکور:))
(نوردیده هم بی تاثیر نبود البته:)) )
پ.ن: تصمیم گرفتم کلشو دکلره نکنم، هایلایت کنم ولی 75 درصدش آبی بشه قشنگ:)) 
پ.ن2: این تار مو رو باید همینجوری نگه دارم دفعه بعد که یه ایجیست بیشعور گفت هنوز بچه ام و زیاد حرف میزنم بکنم تو جاهای غیرشرعیش:/ :))
+ چی شد بلاخره؟
- چی چی شد؟
+ مدرسه ؟ آخر هفته تو آب و هوای خوب قشنگ فکراتو بکن که شنبه دیگه قانعم کنی.
- آدمی که قانع نیست رو میشه قانع کرد ولی آدمی که نمی خواد قانع شه رو نمی شه.
+ انصافا قشنگ بود:))پس یکشنبه میریم ثبت نام دیگه؟
-اول قانعم کنید که باید مدرسه مو عوض کنم بعد.
+ آدمی که قانع نیست رو میشه قانع کرد ولی آدمی که نمی خواد قانع شه رو نمی شه. 
- عجب سخنی!!! این سخن گرانقد از کی بود بابا؟!!!
+ از یه دختر باهوش و‌ موذی که چند وقته موهاش گره نخورده یادش
متن آهنگ رو تو حساسم از مازیار فلاحیمگه دیوونه ام از تو جدا شم مگه میتونم که بی تو باشمیه کاری کردی که نمی تونم بی تو و عشقت زنده بمونمدلمو بردی کارتو کردی به خاطر من با همه سردیبذار تو دستات بمونه دستم حالا که هستی با تو من هستم

ادامه مطلب
[همه‌ی ما ول معطلیم. این محله تو طرحه و خراب می‌شه. ارزیاب بودن لااقل این خاصیتو داره که آدمیزاد جلوتر بدونه چی داره به سرش می‌آد!نه_ دل‌بستگی خاصی به این محله ندارم؛ اما هیجانم برای محله‌ی جدید از اینم کمتره.  مگه اونو کی‌ها می‌سازن؟ همین‌ها؛ بساز بفروش‌هایی که محله‌های دیگه‌ رو از ریخت انداختن! خب  تکلیف من چیه؟ باید بگم یا نگم؟ به‌هر‌حال همسایه‌ها جدی نمی‌گیرن؛ چون میون مقامات مختلف سر این طرح اختلافه... ]دیروز پنجره رو باز کردم. گ
من خیلی وقتا خودم دست خودمو گرفتم 
خودم اشکای خودمو پاک کردم 
خودم موهامو نوازش کردم 
خودم خودمو آروم کردم 
خودم تو آیینه قربون صدقه خودم رفتم 
خودم خودمو رها کردم 
خودم حال خودمو پرسیدم 
من خیلی وقتا خودم هوای خودمو داشتم 
بهترین دوست زندگیم فقط و فقط خودم بودم ....
یه شامپویی دارم که بوش برام خاطره‌انگیزه اگرچه هر تلاشی کردم نتونستم معین کنم که مربوط به چه خاطره‌ای هست. اونچه ازش در ذهنم ثبت شده یه حال خوب عاشقانه هست و خب همین کافیه که هربار احساس فقدان کردم رفتم و این شامپو رو به موهام زدم و حالم خوش شد.
یه چیزهایی واقعی نیست مربوط به بازنماییه و خدا میدونه چقدر عوامل در این بازنمایی دخیلند. انگار کن داستان زندگی خودت رو بنویسی.
امروز زندگی نور داره. نور ملایم عصر بهاری. که بارون زده و داره از لای برگای سبز زنده میخوره رو موهام.
نامجو میگه 
«هوا برای زندگی کافی نیست؛ و نور نیز لازم.»
سوگند هم میخونه:
« در میان طوفان هم پیمان با قایق ران هاگذشته از جان باید بگذشت از طوفان هابه نیمه شب ها دارم با یارم پیمان ها
که برفروزم آتش ها در کوهستان ها» 
+ دوستش دارم. 
 
هو
__
 
نمیدونم به این که از تابستون متنفرم ربطی داره یا نه. اما چند سالی میشه که یه اتفاقاتی رخ میده که تابستونا حالم خوب نباشه. البته که گرما هم افسرده م میکنه. و این روزا که مجبورم با یه دست زندگی کنم کلافه ترم از همیشه. وقتی مجبورم صبح که از خواب بیدار میشم، جودی آبوت طور تا ظهر یا شاید بعدازظهر صبر کنم که احسان از سرکار بیاد و موهامو ببنده برام. که تازه اونجوری که دلم میخواد نتونه و بعد از کلی کلنجار رفتن یه چیز سر هم بندی شده تحویلم بده! و ب
سلام ...
روم نمیشه راجع به نت غر بزنم وقتی یه عالمه آدم تو این درگیری ها فوت شدن...
خب فرقی نمی کنه چ معترض چ پلیس، همه آدمن، خیلی ها عزادار شدن و خیلی ها آینده شون چ تحصیلی چ کار به فنا رفت....
دوست داشتم برم عزاداری تک تکشون به خانواده هاشون بگم تو غمتون شریکم.
دلم برای بنی تنگ شده ولی بی حس شدم ، وقتی اینهمه آدم مردن یا دستگیر شدن چ اهمیتی داره نت باشه یا نباشه...وقتی آمار فحشا اینقددددر زیاد شده چ فرقی می کنه من نت داشته باشم یا نداشته باشم ...
چقدر
یکی امروز گفت باز خوبه تو این شرایط، کنکوری نیستم.
عمیقا به فکر فرو رفتم؛ فکر اینکه چطور میشه بدون درد و خونریزی مرد :|
+ انگیزه امروزمو میدونید چی ساخت؟ آهنگ «من ادامه میدم» یاس. آقا چقد این بشر خوبه.
+ دیگه هیچی پیدا نمیکنم که ضد عفونیش کنم :))) موهام مونده فقط که خب اگه الکل بزنم منطقاً به لقاءالله می پیونده. اگه نمی پیونده بگین بزنم.
+ راستش امروز فهمیدم که چقد خوشبختم! جدی میگم‌.
 مامان بزرگ دوستم همیشه میگه موهای آدم از دل آدم تغذیه میکنه، اگه میخوای حال یه آدمو بفهمی حال موهاشو ببین.فکر میکنم موهای من مستقیم از توی قلبم رشد میکنند که هروقت قلبم ناآروم میشه موهام شروع میکنند به‌ ریختن. حال این روزهامو اگه بخواید بپرسید بذارید از حال موهام بگم براتون...خوب نیست حال موهام. این چند روز ریزش شدید مو گرفتم...کف حموم و اتاق و تخت و بالشتم بازار شام موهامه.خیلی بلدم خودمو بزنم به اون راه و حواسمو با کتاب و فیلم و ویلون و خیال
دختر که باشی
دخـــــتر که باشی میدونی اولین عشق زندگیت پــــــــــدرته...دخـــــتر که باشی میدونی محکم ترین پناهگاه دنیا آغوش گرم پــــــــــدرته....دخـــــتر که باشی میدونی مردانه ترین دستی که میتونی تو دستات بگیری و بعدش دیگه از هیچی نترسیدستای مهربون و گرم پــــــــــدرته....دخـــــتر که باشی میدونی همه دنیا پــــــــــدرته...دخـــــتر که باشی میدونی هر جای دنیا که باشی ، چه کنارت باشه یا نباشه قویترین فرشته نگهبان زندگیتپـــــــ
خوشحال و  خرسند نه از اینکه دیروز روز ِ بوسه بود و اصلا به من چه ؟، بلکه از اینکه دیگه شبها تنها نیستم که تا خود طلوع خیره بشم به پنجره تا آرامشی که فرار کرده از خونه‌ام  با اولین پرتو نور بریزه تو وجودم و بعد آروم چشمامو ببندم و بخوابم، خوشحال از اینکه دیگه خواب شب اومده تو تاریکی و روز شده «زمانی برای تلاش بی وقفه » و خوشحال از اینکه داریم پا به پای هم کار می‌کنیم و پایان نامه رو پیش می‌بریم و  با شعار ِ تو دلم :" که من تا شهریور دفاع میکنم ! " خ
سلام. امیدوارم حالتون خوب باشه. 
عیدی شکر خدا بد نبود. 
من که همش استراحت کردم. کارای عقب افتاده زیادی دارم. هر وقت میخوام مشغول بشم به درسی و چیزی یه افسردگی عجیبی منو میگیره. اینکه رنگ موهام مثل دندونام بشه بازم بیکار و عاطل باطل نشسته باشم مشغول درس خوندن محض و علاف خیلی منزجرم میکنه. 
نه عشقی نه حالی نه کاری نه باری..... خدایا شکرت سلامتیمونو بهمون ارزانی داشتی و ندادی دست یه عده که از توش نون دربیارن. 
بسم رب الشهدا
.
#قسمت_دهم
.
یکم که گذشت سرم رو از رو پاش بلند کردم و خودم رو پرت کردم یه طرف دیگه ی تخت بالشت رو بغل کردم 
_خیلی دوست دارم مامان مهری
_خسته ای بخواب منم میرم
مهری خانوم بلند شد چراغ رو خاموش کرد و رفت بیرون
اصلا دلم نمی خواست بخوابم
نمی دونستم چی کار کنم
فردا صبح اولین کلاس هامون بود
نمی خواستم از ایران برم
خدا آخه چی کار کنم 
یه بار هم شده منو کمک کن 
فقط یه بار
چرا اصلا منو نمیبینی
چرا حتی یه ذره توجه نداری بهم 
می خواستی ولم کنی اص
بی قرارم ....
بنی رو خیلی دوست دارم خیلی دلم براش تنگ شده 
از این همه فاصله می ترسم ، فکر کنم یه هفته س ندیدمش ...
دیشب رفتم حموم الان حال ندارم موهامو شونه کنم،  صورتم رو اصلاح کنم 
یه ژولیده تمیزم
دیشب که باهاش حرف زدم متوجه شدم مامانش در نبود من خیلی ناز پسرش رو می کشه و سبد غذای کارش رو پر از فینگرفود های خوشگل کرده.
در حالی که قبلنا خودش غذا درست می کرد برای سرکار رفتن‌ 
دروغ چرا خیلی خوشحال شدم تو این اوضاع هوای بنی رو داشته و نداشته افسرده ب
یکسال پر از دغدغه پر از اتفاق و پر از کارهایی که باید انجام میدادم یک لحظه استراحت برایم آرزو شده بود مخصوصا بعد از عید ولی الان انقدر بیکارم انقدر وقت اضافی دارم که نمی دونم باهاش باید چکار کنم دوتا کلاس اسم نوستم یکی هر روز صبح سه ساعت و یکی هم رانندگی .
کلاس کامپیوتر چهارتا میدون با خونمون فاصله داره برای جبران این بی تحرکی تصمیم گرفتم دوتا میدون رو پیاده برم و بقیش رو با تاکسی . کلاس رانندگی هم هر چند سال های پیش هیچ علاقه ای برای گرفتن گوا
دست من نیست
 اگه اینقدر دلم هواتو داره
اگه نمیتونه تنهات بذاره
توکه خوب میدونی نداره چاره
دست من نیست
اگه بارون میاد یادت میفتم
به کسی از تو من چیزی نگفتم
اگه دستات بیاد باز میشه مشتم
بخواب دنیا کسی با من دیگه کاری نداره
دل بی کس من یاری نداره
دل من میل دلداری نداره
خودتو دادی تنهایی یادم
نشست روی دلم غصه عالم
مگه میشه نریزه اشک آدم
مگه میشه که من یادت نباشم
دیگه این دل بلد نمیشه راشم
یه جوری زخم زدی نمیشه پاشم
بخواب دنیا کسی با من دیگه کاری ند
تمام مدت وقتم رو تلف کردم. اگه هاگوارتز درس خونده بودم الان می‌تونستم هوای ملس بارون خورده‌ی دلچسبی که اون بیرون درجریانه رو بریزم توی شیشه. هر وقت دلم گرفت بازش کنم پخش بشه تو هوا، بچرخه لای موهام بره توی ریه‌ها. اما خب چه کنم که ماگلم! فقط روم اسم افسونگر گذاشتن که دلم نشکنه! حقیقت این هست که هیچ وقتی توی یازده سالگیم جغدا سمت خونه‌ی ما دعوتنامه مدرسه رو نیوردن. آه! توی بزرگسالی ممکنه بیارن؟
باید کسی را 
پیدا کنم دوستم داشته باشد 
آنقدر که آغوشش را 
برای من و یک دنیا خستگی بگشاید 
هیچ نگوید 
هیچ نپرسد
چایی بریزد و کنارم بنشیند .درست همانند مادرم❤
+هم اکنون سرمو گذاشتم روپاشون ،با دستاشون موهامو شونه میزنن، آخی چه خوبه ، چقدر من لوس مامانمم :*
دانلود آهنگ ابوالفضل جعفری به نام پرواز
دانلود آهنگ ابوالفضل جعفری پرواز
دلمو میدم بهش حتی اگه بی رحمه عشق
خدایا حولم نکن احساسمو میگم بهش
توی چشماش یه بهشت هست اون یه فرشته است
مال منه عاشقت دیوونه میش آخرش
با تو خوبه حالم با من خوبه حالت
یه لحظه دور از تو واسه من صد ساله
بگو که دلتنگی یه خورده دست برداره
وقتی که نمیبوسی من گونه هام درد داره
به تو حسم راسته بیا آسته آسته
میدونم همه چی مون خاصه
اگه دنیا وایسه دنیا رو میچرخنم
مثل یه پروازه وقتی
●با دیدن آدمایی که چشماشون برق می‌زنه گریه‌م می‌گیره چون من روزی جزء همین آدما بودم..احساس می‌کنم درست از وحم مراقبت نکردم و باید بابت این مراقبت نکردن جواب پس بدم.هنوز چیزایی هست که منو به آدما وصل می‌کنه و این از بزرگ‌ترین دارایی‌هامه حتی اگه بلد نباشم از رابطه‌هام مراقبت کنم.
اما خی‌لی وقت بود انقدر مستقیم تو چشمای آدما نگاه نکرده بودم و برق چشماشون توی چشمام منعکس نشده بود.همه‌ی این چند وقت چشمامو بستم در و دیوار رو نگاه کردم که ت
امروز موهامو آمبره کردم . برای اولین بار بود چون هیچوقت تا الان هایلایت انجام نداده بودم.
یه تجربه خییییلی جالب و جدید بود .هرچند یکم اذیت شدم و تقریبا میتونم بگم هشت ساعتی توی اون شلوغی آرایشگاه زیر دست آرایشگر بودم اما اون موهای خوشرنگ ابریشمی و شکل جدیدم توی آیینه تموم خستگی رو از تنم دراورد ^_^
+خیلی خوشحالم چون تغییر تقریبا خیلی مثبتی کردم عشق جانمم نگم ک چقدر تعریف کرد و خوشحال شد ..با بوی موهای خوب و نرم و خوشبو و خوش رنگ و با هزار تا حس خو
+امروز روم دوم رژیمم بود.
+روغن نارگیل واسه مو فوق‌العااااده اس. یه شی باتر هم واسه قبل حمام میگیرم و البته حیف تمام پولایی که واسه سرم مو داذم! هیچ کدوم به پای روغن نارنگیل نمیرسن، با دو بار زدن موهام خیلییی نرم شده. ماسک موم البته تموم شده که به زودی یه گارنیه میگیرم.+چقدددر حال و هوای عید دارم! البته اینم بگم که امشب  حسابی سرده اما صبحا حس عید دارم!
+دیگه برم یه ویدیو واسه پیجم ادیت کنم. فعلا :)

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها